تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک چیست؟
تفکر استراتژیک در مقایسه با سایر موضوعات و حوزههای مربوط به استراتژی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
تفکر استراتژیک به عنوان «یک توانایی فردی برای تفکر مفهومی، تخیلی، سیستمی و فرصتطلبانه برای رسیدن به موفقیت در آینده» تعریف شده است. اما برای درک این مفهوم، شناخت عناصر مهم در تفکر استراتژیک ضروری است.
هدف از تفکر استراتژیک، آموزش نحوه فکر کردن و اندیشیدن بر پایهی اصول استراتژی است.
از این منظر میتوان جنس آن را شبیه تفکر سیستمی دانست. تفکر سیستمی هم میتواند در فضای کسب و کار، به صورت گسترده مورد استفاده قرار بگیرد و تأثیرگذار باشد. اما به خوبی میدانیم که اثر اندیشیدن به شیوهی سیستمی به کسب و کار محدود نیست و میتواند بر سایر جنبههای زندگی ما نیز تاثیر بگذارد.
کم نیستند کسانی که تفکر استراتژیک را صرفاً به عنوان فکر کردن در مورد استراتژی یا حتی فکر کردن به استراتژی به کار میبرند.
تفکر استراتژیک (Strategic Thinking) چیست؟
هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg) از جمله نخستین کسانی است که تاکید کرد تفکر استراتژیک یک مقولهی مستقل و دارای ویژگیهای مختص خود است و نباید به سادگی آن را با برنامه ریزی استراتژیک یا سایر مفاهیمی که قبلاً در بحث استراتژی وجود داشتهاند اشتباه بگیریم.
اگر بخواهیم خلاصه کنیم تعریف تفکر استراتژیک (Strategic Thinking) عبارت است از :
ابزاری برای معرفی مفاهیم و رویکردها.
ولی معرفی تفکر استراتژیک از طریق تعریف آن کاری کم اثر است. علت این امر در پیچیدگی مفهومی این رویکرد نهفته است. تعاریف متعددی که برای تفکر استراتژیک ارائه شده، هر یک به جنبه هایی از این رویکرد توجه داشته اند. هرچند هیچ یک تمامی ابعاد را دربر ندارند. در چنین شرایطی بهتر است برای معرفی به جای تعریف، به ماهیت و ویژگی های تفکر استراتژیک پرداخته و بدین ترتیب تلاش شود تا نمای صحیحی از این رویکرد تصویر گردد.
از دیدگاه ماهوی تفکر استراتژیک یک بصیرت و فهم است. این بصیرت کمک می کند تا در شرایط پیچیده کسب و کار :
واقعیت های بازار و قواعد آن به درستی شناخته شود.
ویژگی های جدید بازار زودتر از دیگران کشف شود.
جهش های(ناپیوستگی های) کسب و کار درک شود.
برای پاسخگویی به این شرایط راهکارهای بدیع و ارزش آفرینی خلق شود.
تفکر استراتژیک مدیر را قادر می سازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف مورد نظر موثر است و کدام یک موثر نیست و چرا و چگونه عوامل موثر برای مشتری ارزش می آفریند.
این بصیرت نسبت به عوامل تأثیرگذار در خلق ارزش، قدرت تشخیص ایجاد می کند. بدون این تشخیص (صرف منابع مادی و معنوی)، سازمان برای دستیابی به موفقیت بی حاصل خواهد بود.
کن ایچی اومی (K.OHMAE) در کتاب معتبر خود با عنوان «تفکر یک استراتژیست» چنین اظهار می دارد که:
اگر موضوعات اساسی را تشخیص ندهید، هر قدر به خود و کارمندانتان فشار روحی و فیزیکی وارد کنید، سرانجام نتیجه ای جز سردرگمی و شکست حاصل نخواهد شد.
تفکر استراتژیک پیش بینی آینده نیست بلکه تشخیص به موقع خصوصیات میدان رقابت و دیدن فرصت هایی است که رقبا نسبت به آن غافل هستند.
جف بزوس (Jeff Bezos) بنیانگذار شرکت آمازون، هنگامی که در سال ۱۹۹۵ قابلیت فروش کتاب بر روی اینترنت را کشف و آن را تبدیل به یک کسب و کار کرد، تشخیص داد که توزیع کتاب بر روی شبکه اینترنت نه تنها هزینه ها را کاهش می دهد بلکه قابلیت هایی برای مشتری می آفریند که به هیچ وجه با نظام توزیع سنتی قابل تأمین نیست (خلق ارزش برای مشتری).
تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک شیوه خاص اندیشیدن است که می توان آنرا مهارت معماری استراتژی دانست برنامه ریزی استراتژیک نیز ابزاری برای پیاده سازی استراتژی های خلق شده از طریق تفکر استراتژیک و همچنین تسهیل تفکر استراتژیک می داند استراتژی یک برنامه نیست بلکه یک طرز نگرش است که اساس آن بر تشخیص فرصت های اصلی و محقق ساختن منافع نهفته در آن قراردارد تفکر استراتژیک برای سازمان چشم انداز می آفریند و به مدیران کمک می نماید تا در راستای این چشم انداز تصمیمات صحیحی را اتخاذ نمایند.
باور مدیران بر این است که افراد موفق قبل از عمل در مرحله اول فکر می کنند و سپس تصمیم می گیرند و بدین اعتبار احتمال شکست را کاهش میدهند استفاده از تفکر استراتژیک راهکاری است که ما رادر تصمیم گیری صحیح پیش از عمل یاری می دهند متاسفانه عدم وجود برداشت صحیح از ماهیت تفکر استراتژیک در میان مدیران موجب می شود تا آنان از دستیابی به دستاوردهای تفکر استراتژیک باز مانند.
اهمیت تفکر استراتژیک
تفکر استراتژيک در استمرار بقا و پيشرفت در محيط متغير و پوياي امروزي نقش بسيار مهمي را بازي مي نمايد. تفکر استراتژيک ابزاري است که به مديران کمک مي کند تا فرصت هاي جديد را خلق نمايند.
از جمله اهمیت های تفکر استراتژیک را می توان به نکات زیر اشاره نمود:
– تفکر استراتژیک در مقابل رویکردهای غیراستراتژیک رفتار متفاوتی را بر سازمان حاکم می کند.
– در این رفتار منابع سازمان بر فعالیت های ارزش آفرین متمرکز شده و از پرداختن به همه امور اجتناب میشود.
– این ویژگی چنانچه بر شناخت بازار و تشخیص صحیح عواملی که برای مشتری ارزش میآفرینند، متکی باشد، برای سازمان مزیت رقابتی خلق میکند و منافع کثیری را نصیب آن میسازد.
منبع: https://modireforosh.ir/what-is-strategic-thinking/
ویژگی های تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک ، مهارت ذهنی معماری استراتژیک یک سازمان است که ۱۰ خاصیت دارد :
۱- مبتنی بر نگرش خلاق است
یعنی آینده ها و آلترناتیوهای متفاوتی را برای سازمان خلق می کند. ایده یابی و ایده زایی خاصیت درونی تفکر استراتژیک است. این ایده یابی و ایده زایی منجر به راه یابی سازمان در قبال مسایل استراتژیک می شود.
۲- مبتنی بر نگرشی سیستمی است
یعنی نگاهی جامع و فراگیر به گستره صنعت و کسب و کار دارد و محدود و مقید به یک واحد وظیفه ای و یا یک سازمان نیست. جریان خلق ارزش را برای مشتری از ابتدا تا انتها در نظر دارد. این نگرش سیستمی منجر به خلق ایده های فراسازمانی و بین سازمانی و توجه ویژه به هم افزایی بین محصولات، خدمات، واحدها و بازارها و سازمان ها می شود.
۳- مبتنی بر نگرشی نقاد و انتقادی است
یعنی نگاهی موشکافانه و پرسشگر دارد. بر طبق این نگرش مفروضات یک کسب و کار مسلم پنداشته نمی شوند و اهداف سازمان همواره ثابت باقی نمی مانند و مرزهای صنعت برای همیشه به رسمیت شناخته نمی شوند. مشتریان فعلی، مشتریان آتی نخواهند بود. این نگرش منجر خواهد شد که چارچوب های فکری و مدل های ذهنی جاری سازمان شکسته شود و افق های جدیدی پیش روی سازمان قرار گیرد. این نوع نگرش منجر به ایجاد یادگیری دو حلقه ای خواهد شد.
۴- مبتنی بر دوراندیشی زمان واقعی است
تفکر استراتژیک بر خلاف برنامه ریزی استراتژیک که در مواقع خاصی از سال و در زمان های مشخص پریودیک مورد تأکید و توجه قرار می گیرد، همواره در تعامل با دنیای واقعی است. نمی توان انتظار داشت که فرصت ها و ظرفیت های استراتژیک درست در زمانی که سازمان به برنامه ریزی استراتژیک می پردازد رخ دهند. از طرفی درست است که تفکر استراتژیک در زمان واقعی و در لحظه رخ می دهد اما این معنی نزدیک بینی، عدم توجه به دورنگری و دور اندیشی و اتخاذ رویکرد واکنشی نسبت به محیط نیست.
مفهوم زمان واقعی بودن در مقابل مفهوم دیراندیشی مطرح می شود (که گریبان برنامه ریزی استراتژیک سنتی را می گیرد). برجسته ترین استراتژی ها، در صورت عدم توجه به عامل زمان و تغییراتی که در پدیده ها روی می دهد، یا بلا استفاده مانده و یا اینکه با ناکامی رو برو می گردند.
۵- تفکر استراتژیک یک تفکر ترکیبی است
یعنی هم از داده های سخت (آمار و اطلاعات و تحقیقات) استفاده می کند و هم از داده های نرم. بر خلاف برنامه ریزی استراتژیک که بیشتر مبتنی بر داده های سخت است. تفکر استراتژیک با استفاده از داده های سخت، مبتنی بر داده های نرم (ایده ها، بینش ها، تمثیل ها، قیاس ها و مفاهیم جدید) و نگرشی ترکیبی است.
تفکر استراتژیک مانند معماری، ترکیبی از رویا پردازی و طراحی مهندسی است. استراتژیست هم رویا بین است و هم طراح. تفکر استراتژیک ترکیب هنر و مهندسی سازه است.
۶- در جستجوی دائمی منافع بالقوه استراتژیک است
یعنی اینکه استراتژیک برای دستیابی به منافع استراتژیک به دنبال فرصت ها و ظرفیت هایی است که در برون و درون سازمان موجود هستند اما به صورت کامل محقق نشده اند و هنوز به صورت یک منفعت بالفعل در نیامده اند. تفکر استراتژیک کاشف منافعی است که هنوز بالفعل نیستند اما اگر عوامل بالفعل شدن شان فراهم شود (تخصیص منابع موجود و تأمین عوامل مفقود) سازمان یا یک سیستم – اجتماعی (مانند یک دولت – ملت ) به یک منفعت بالفعل استراتژیک دست می یابد.
۷- در جستجوی مزیت است
برای موفقیت در بازار باید امتیاز و برتری مشخصی نسبت به رقبا وجود داشته باشد. در غیر این صورت مشتریان یا ذینفعان سازمان دلیلی برای انتخاب و ترجیح یک سازمان بر سازمان دیگری ندارد. تفکر استراتژیک همواره در جستجوی نهفته است و رمز تمایز دوری از تقابل و تقلید و پیروی از دیگران است که تفکر استراتژیک به دنبال آن است.
۸- تفکر استراتژیک کلان نگر است
یعنی بیش از توجه به جزییات بر ایده ها و تصویر کلی متمرکز است. در شرایطی که تغییرات و تحولات بنیادین موفقیت یا شکست را موجب می گردند پرداختن به جزییات همانند آن است که به مرتب کردن میز و صندلی و مبلمان در عرشه کشتی در حال غرق شدن تایتانیک بپردازیم.
هرگاه یک برنامه ریز مصمم باشد که کوچک ترین نکات و جزییات استراتژی اش نیز کاملا آشکار شوند در آن صورت نیازمند اطلاعات بسیار کامل و زمانی نا محدود برای تحقق احتمالی این خواسته خواهد بود. فرماندهی که در کنار صحنه نبرد و در حالی که نیروهایش تحت فشار نیروهای خصم مواضع خود را از دست می دهند به تکمیل جزییات طرح عملیاتی بی نقص خود بپردازد، با اندازه فرماندهی که جنگ را به دلیل اشتباه محاسباتی آشکار می بازد، بی کفایت است. تفکر استراتژیک با رویکرد کلان نگر خود از بروز فلج تحلیلی در سازمان جلوگیری می کند.
۹- تفکر استراتژیک ، نتیجه گرا است
نتیجه گرایی یعنی اینکه تفکر استراتژیک نه در دام عمل گرایی کور می افتد و نه به ایده آل گرایی رویایی معتقد است. عمل گرایی کور یعنی اینکه بدون اندیشه وارد تجربه شویم و ایده آل گرایی یعنی اینکه باید طرح دقیق و کاملاً با جزییات داشته باشیم. اولی به هر چه باداباد منتهی می شود و دومی به ناکجا آباد! تفکر استراتژیک یک رویکرد تجربی– آزمایشی را اتخاذ می کند. با انجام تجربه های کوچک و منترل شده هدفمند به برداشت ها و پنداشت های جدید از محیط می رسد.
۱۰- تفکر استراتژیک خاصیتی غیر متوازن دارد
یعنی به جای آن که توان و توجه خود را به صورت مساوی و متوازن بین حوزه های مختلف تقسیم کند. به صورت غیر متوازن بدان ها می پردازد. تفکر استراتژیک به جای پرداختن به همه امور، فعالیت های ارزش آفرین را انتخاب می کند. بنابراین خروجی تفکر استراتژیک یک سند مفصل برای همه امور سازمان نیست. بلکه چند ایده مشخص، جذاب و خلاق برای بخش مهمی از سازمان است که مزیت رقابتی، سودآوری و ماندگاری سازمان را در پیدارد