تفکر کل نگر چیست؟
یک متفکر کل نگر فردی است که سیستمها را نه تنها شامل مجموعهای از اعضا که شامل ارتباطات میان قسمتها هم میبیند و فکر میکند که مشخصات یک سیستم به عنوان یک کل، تنها مجموع مشخصات اعضای سازنده آن نیست . تفکر کل نگر به ما کمک میکند که کل تصویر را با هم ببینیم و با جزئیات گیج نشویم.
تفکر کل نگر
• یک فرد کل نگر میداند که برخی مواقع یک سیستم ساده (سیستمی که تعداد عناصر آن کم است) ممکن است به دلیل برخی ارتباطات میان عناصر سازنده آن رفتار های بسیار پیچیدهای از خود نشان دهند. در مقابل، فردی که
کلنگر نیست، زمانی که از یک سیستم ساده یک رفتار پیچیده میبیند، فکر میکند که یا برخی عناصر پنهان که در میان عناصر شناخته شده نیستند مسوولاین رفتارند، یا اینکه این رفتار به دلیل یک فشار خارجی ایجاد شده است.
• یک فرد کل نگر میداند که برای اینکه سیستمی عملکرد بهتری داشته باشد، فقط بهتر عمل کردن اعضای سیستم به خودی خود لازم یا کافی نیست.
برخی مثالها کمک میکنند که موضوع روشنتر شود:
مثال ۱: در برخی مواقع زمانی که دو دانش آموز در انجام دادن کاری با یکدیگر هم گروه میشوند، به نسبت زمانی که قرار باشد هر کدام از آنها آن کار را به صورت فردی انجام دهند، عملکرد ضعیفتری از خود نشان میدهند.
برای این موضوع ممکن است دلایل متفاوتی وجود داشته باشد. در اینجا یکی از این دلایل را که با تفکر کلنگر ارتباط بیشتری دارد بیان میکنیم.
تصور کنید که دانش آموزی توانایی انجام دادن کاری را به بهترین صورت ممکن دارد. اگرچه او تنها در صورتی از این توانایی استفاده میکند که باور داشته باشد که این کار در هیچ حالت دیگری به خوبی انجام نمیشود.
اگراین دانش آموز با یک دانش آموز ضعیف در انجام دادن این کار هم گروهی شود، دراین صورت این کار به خوبی انجام میشود.
حالا اگر همین دانش آموز با دانش آموز دیگری که مشخصاتی مانند خودش دارد هم گروه باشد، دراین صورت نباید انتظار داشته باشد که خروجی کار قانعکننده باشد.
مثال ۲: فقدان انگیزه و مهارت هر دو برای یک سازمان بسیار خطرناک هستند. فردی که کل نگر نیست، احتمالا فرض میکند که سازمانی که هیچ کدام از این تواناییها را نداشته باشد، بیشتر از سازمانی که تنها یکی ازاین تواناییها را ندارد در خطر است.
یک متفکر کل نگر در مقابل، به چنین فرضی شک میکند. برای مثال، یک فرد کل نگر ممکن است عقیده داشته باشد که سازمانی که فقط فاقد مهارت است، بیشتر از سازمانی که فاقد مهارت و انگیزه است در خطر است.
چرا که بدون داشتن دانش و مهارت لازم سازمانی ممکن است جهت درست را پیدا نکند و به این ترتیب از اهداف سازمانی دور شود. در چنین موقعیتی، سازمان هر چه با انگیزه تر باشد، از اهداف سازمانی دورتر میشود.
در علم روانشناسی، کل نگری رویکردی برای درک ذهن و رفتار انسان است که باعث میشود فرد به چیزهای مختلف یک دید کلی داشتهباشد. کل نگری معمولا در مقابل جزءنگری قرار میگیرد که تلاش میکند هرچیزی را به بخشهای کوچکتر تقسیم کند.
کل نگری بیان میکند که افراد چیزی بیشتر از مجموعهی اجزایشان هستند. برای درک بهتر، میتوان گفت شما باید فراتر از عملکرد جداگانهی اجزا عمل کنید. روانشناسانی که به این رویکرد اعتقاد دارند، باور دارند کل نگری مهمتر از نگاه کردن جداگانه به اجزا است.
نگاهی نزدیکتر به کل نگری
کل نگری میتواند همانطور که در روانشناسی استفاده میشود در دیگر زمینهها نیز مورد استفاده قرار گیرد؛ مثل پزشکی، فلسفه، اکولوژی و اقتصاد. یکی از عبارتهای کلیدی که میتواند کل نگری را به طور خلاصه بیان کند این است: «کل فراتر از جمع تک تک اجزاست.»
برای اینکه بفهمیم افراد چرا بعضی کارها را میکنند و یا چرا به بعضی چیزها فکر میکنند، میتوان از کل نگری کمک گرفت. برای فهم این مسئله، کل نگری میگوید باید به تمام افراد نگاه کنیم. بهجای تمرکز بر یک بعد مشکل، باید فاکتورهای مختلف را شناسایی کنیم و اثر آنها را بر یکدیگر ببینیم.
یکی از دلایل اهمیت در نظر گرفتن کل این است که کل ممکن است دارای خواص ظریف و خاصی باشد. کیفیتها و کاراکترهایی در کل وجود دارند که در اجزای جدای از هم دیده نمیشوند.
به طور مثال، مغز انسان را در نظر بگیرید. مغز از میلیونها نورون ساخته شده است، اما صرفا نگاه کردن به یک نورون نمیتواند به شما بگوید که مغز چگونه کار میکند.
تنها با نگاه کلی به مغز و نحوهی کار کردن نورونهای آن با یکدیگر میتوانید چگونگی انتقال پیام، ذخیره اطلاعات در مغز و تصمیمگیری را ببینید. حتی اگر بخواهید از زوایای دیگری به مغز نگاه کنید، بازهم نگاه کردن به تک تک نورونها به شما نمیگوید که در کل مغز چه اتفاقی میافتد.
در واقع یکی از اولین بحثهایی که در خصوص مغز شد، این بود که مغز همگن است و نمیتواند به اجزای ریزتر بشکند. امروزه، محققان بخشهایی را در مغز شناسایی کردهاند که کار جداگانهای انجام میدهند اما باز هم این بخشها با یکدیگر کار میکنند تا بتوانند عملکردی را ایجاد کنند.
چگونه از کل نگری استفاده میشود؟
زمانی که در روانشناسی سوالی بیان میشود، محققان دید کلی به سوال میاندازند و به این فکر میکنند که چگونه فاکتورهای مختلف با یکدیگر کار میکنند تا بر یک فرد اثر بگذارند.
در وسیعترین سطح ممکن، از دید کل نگری، هر اثر کوچکی میتواند بر کل عملکرد و رفتار فرد تاثیر بگذارد. به طور مثال، در روانشناسی انسانی ممکن است محیطی که فرد در آن قرار دارد، ارتباطات اجتماعی، گذشتهی او و سلامت جسمی او را تحت تاثیر قرار دهند.
هدف این تجزیه و تحلیلها این است که بتوان علاوه بر در نظر گرفتن اجزای مختلفی که میتوانند سلامت کلی فرد را تحت تاثیر قرار دهند، ببینیم که چگونه عوامل مختلف با یکدیگر تداخل پیدا کرده و بر یکدیگر تاثیر میگذارند.
در موارد دیگر، کل نگری میتواند متمرکزتر باشد. به طور مثال، روان شناسان اجتماعی تلاش میکنند بفهمند چگونه و چرا گروههای مختلف رفتار خاص خود را دارند.
گاهی گروهها واکنش متفاوتی نسبت به واکنش فرد فرد آنها، نشان میدهند. بنابراین نگاه کلی به رفتار گروهها میتوانند در ارزیابی ویژگیهای ضروری که ممکن است وجود داشته باشد، تاثیر بگذارند.
فواید کل نگری چیست؟
کل نگری مانند جزءنگری، مزایا و معایبی دارد. به طور مثال، کل نگری میتواند کمک کند تا یک تصویر کلی از یک چیز داشته باشیم، اما ممکن است گاهی دیدن جزییات آن نیز مفید و ضروری باشد. از مزایای اساسی آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
فاکتورها را با یکدیگر ترکیب کند
یکی از مهمترین مزایای کل نگری این است که میتوان به کمک آن عوامل ترکیبی را ارزیابی کرد. به جای نگاه کردن به یکی از اجزای کوچک مشکل، میتوان به تمامی عناصر دخیل نگاه کرد.
همچنین این طرز نگاه کردن به قضیه، میتواند به یافتن راهحلی کمک کند که میتواند بر تمامی عوامل دخیل اثر بگذارد. بنابراین ممکن است راهحل موثرتری باشد.
کلنگری به یک تصویر بزرگ مینگرد
زمانی که موضوعی را جستوجو میکنید، هر چند وقت نیاز پیدا میکنید تا یک قدم به عقب برگردید و به یک تصویر بزرگ بنگرید. جزءنگری کمک میکند تا هر درختی را جداگانه بررسی کنید اما کل نگری این امکان را به شما میدهد تا به کل جنگل بنگرید.
به طور مثال، هنگامی که به یک بیمار با مشکل روان برمیخورید، نگاه کلی بر سلامت روحی او کمک میکند تا همهی عواملی را که بر زندگی روزانهی او تاثیر میگذارند و رفتار فرد با محیط اطرافش را ببینید. متخصصان با استفاده از این رویکرد، بهتر میتوانند رد علایم بیماری فرد را بگیرند.
رفتار انسانی پیچیده است. بنابراین توضیح آن اغلب به روشی نیاز دارد که بتواند پاسخگوی این پیچیدگی باشد. کل نگری به محققان اجازه میدهد پاسخ مناسبی به سوالات دشوار بدهند که این پاسخ همهی جوانب فرد را دربر بگیرد.
منبع: