مدیریت تحول سازمانی
شايد مهم ترين و مشکل ترين فرايند در هر سازمان مدیریت تحول سازمانی و تغيير در سازمان باشد چرا که در محيط متغير امروزي سازمان ها بايستي با توجه به تغييرات محيط متحول شده و از خود واکنش نشان دهند در غير اين صورت در ورطه نابودي قرار مي گيرند.
با توجه به اهميت تغيير در تحول سازمان به ويژه در زمينه کسب و کار در مقاله حاضر (بررسی ارتباط میان مدیریت تحول ، تکنولوژی اطلاعات و کسب وکار) تلاش مي شود.
تا به بررسي تاثير مديريت تحول بر فناوري اطلاعات و کسب وکار پرداخته شود و بدين منظور ابتدا مديريت تغيير و تحول تعريف شده ،مدل هاي مربوطه ارائه گرديده و علل مقاومت در مقابل تغيير و تحول بررسي مي گردد و در پايان رابطه بين مديريت تحول و کسب و کار و فناوري اطلاعات با ارائه يک مدل توضيح داده شده است.
در زمان کنوني سازمان ها به صورت فزاينده اي با محيط پويا و در حال تغيير روبه رو هستند و مجبور شدند که خود را با اين عوامل محيطي وفق دهند. تکنولوژي موجب تغيير کارها و سازمان ها شده است.
براي مثال به جاي سرپرستي مستقيم ، کارها به وسيله کامپيوتر کنترل مي شود که در نتيجه باعث گرديده تا حوزه کنترل مديران گسترش يابد و سازمان ها در سطح افقي گسترده تر شوند. تکنولوژي پيشرفته اطلاعاتي باعث شده است که سازمان ها به گونه اي در حال آماده باش باشند.
بطور کلي تحولات سازماني در دو دسته صورت مي گيرد:
• تغييرات برنامه ريزي شده
• تغييرات برنامه ريزي نشده
بسياري از سازمان ها پديده تغيير را يک رويداد تصادفي مي دانند ولي تغيير فرايندي است که آگاهانه و از قبل برنامه ريزي شده مي باشد.
بنابراين هدف اين مقاله ارائه راهکارهايي جهت انجام تغييرات برنامه ريزي شده با در نظر گرفتن تکنولوژي اطلاعات مي باشد.
اصولا اين نوع تغييرات در پي تامين دو هدف هستند: نخست مي خواهند توانايي سازمان را بالا ببرند تا خود را با تغييرات محيط وفق دهند. دوم در پي تغيير دادن رفتار کارکنان هستند
تعاريف تحول در سازمان
تحول سازمان ، فعاليت يا تلاشي است برنامه ريزي شده در سراسر سازمان که به وسيله مديريت عالي سازمان اداره شده و اثر بخشي و سلامتي سازمان را از طريق برنامه هاي تغيير برنامه ريزي شده در فرايندهاي سازمان،با استفاده از علوم رفتاري افزايش مي دهد.
تحول سازمان مجموعه اي از نظريه ها و ارزش ها ، استراتژي ها و فنون مبتني بر علوم رفتاري است که در فرايند تغيير برنامه ريزي شده محيط کاري سازماني(به منظور افزايش بهبود عملکرد فردي و سازماني ، از طريق تغيير رفتار اعضاي سازمان در شغلشان)، بکار گرفته مي شود.
تحول سازمان عبارت است از فرايند برنامه ريزي شده در تغيير فرهنگ يک سازمان از طريق بهره گيري از نظريه، پژوهش و فنون علوم رفتاري
همانطور که ملاحظه مي فرماييد ،تعاريف فوق الذکر داراي موارد مشابهي هستند و همچنين هر کدام بينش ها و اگاهيهاي منحصر به فردي ارائه مي دهند. همه صاحب نظران توافق دارند که تحول سازمان رشته اي است از علوم رفتاري و کاربردي که براي تغيير برنامه ريزي شده مورد استفاده قرار مي گيرد.
همين طور آنها متفق القولند که هدف و محور تغيير ،کل سازمان يا سيستم است. هدف تحول سازمان ،اثربخشي سازمان يا بهسازي فردي است.
تحول در هر سازماني (کم يا زياد ) متاثر از فرهنگ حاکم بر آن است. بنابراين ، فرهنگ هر سازماني شامل ارزشها ، هنجارها ، باورها و نمادهايي است که توسط اعضاء ان به صورت مشترک پذيرفته شده است.
از اين رو موفقيت هر عمل و رفتاري در سازمان بستگي به همسويي آن با هنجارها و ارزشهاي فرهنگي حاکم بر آن سازمان دارد.
از اين رو هر سازماني در راستاي تحول سازماني ، نيازمند تغيير در فرهنگ سازماني مي باشد. به عبارت ديگر ، نقطه تضمين براي موفقيت در هر تحولي مهيا بودن زمينه و فرهنگ سازماني است.
اهداف تحول سازمانی
تعیین اهداف و مقاصد روش، و چاره جویی و تفکر و تلاشهای پیچیده تغییر و تحول به هدف گذاری دقیق نیاز دارد. هدف گذاری، نیازها و موقعیتهای سازمان را روشن میکند و دقت و درستی پاسخها و واکنشهای مدیران در برخورد با موقعیتها را افزایش میدهد. مدیرانی که به تمام نیازمندیهای ضروری آگاهی دارند.
در مدیریت تغییر و تحول سازمانی انعطاف پذیری بیشتری دارند اهداف را روشن و اتخاذ تصمیم درباره آنچه را که باید بشود هدایت و راهنمایی مینمایند. برنامه ریزی در دستیابی به اهداف ویژه، زمان و کوشش را به کمترین حد خود میرساند.
تمام سازمانها برای دستیابی به دو هدف یعنی، بقا و توسعه، به تغییر و تحول در ساختار، فناوری، نیروی انسانی و وظایف خود اقدام میکنند.
اگر سازمانی بخواهد در این محیط پیچیده و ناپایدار باقی بماند و همچنین علاوه بر بقا در این محیط رقابتی رشد و توسعه در جنبههای مختلف داشته باشد ضرورت دارد که نسبت به تغییر و تحول سازمانی حساسیت بیشتری نشان دهد.
افزایش بهره روی و اثربخشی، کاهش هزینهها، دستیابی به موقعیت مطمئن برای برنامه ریزی و تصمیم گیری، افزایش قدرت پیش بینی و تنوع بخشیدن به تعدد و تنوع محصولات و خدمات از دیگر اهداف تحول سازمانی میباشد.
هدایت فرایند تحول سازمانی
رهبری در سازمان میبایست به وسیله انگیزش دادن به کارکنان در راستای ارتقای افزایش مهارتهای انسانی گام بردارد. رهبران نقش اصلی را در موفقیت و شکست عملیات مربوط به تحول سازمانی ایفا نمایند.
از آنجا که تحول در هر سازمانی پیچیده و زمان به راست به دلیل وجود عامل انسانی یا مقاومت احتمالی آن، رهبران نقش مهمی را در فرایندت حول ایفا میکنند. وظیفه رهبران برانگیختن افراد و گروهها به منظور پذیرش و آماده شدن برای تغییرات تند و سریع در سازمان میباشد.
مهارت رهبری مدیریت میتواند به بهبود احتمال پذیرش تغییر و تحول کمک کند. این امر مهم است که چنین رفتاری در این مرحله فرایند تغییر آغاز میشود.
اگر مقاومت زیادی مشاهده شود مدیریت فرصتی برای انعطاف پذیر کردن برنامه ها ایجاد میکند. رفتار رهبری در این مرحله، با استفاده از منابع اطلاعاتی متنوع برای تبدیل هدف های کلی به اهداف ویژه آغاز میشود که در این هم به طور مستقیم توسط بخش تحت تأثیر درسازمان قابل تجزیه و تحلیل است.
آگاهی نسبت به تغییر باید ایجاد شود تا گروهها و افراد را برای آن آماده سازد و اطمینان حاصل کند که هر عضوی از سازمان به آن اعتماد دارد. به واسطه همین دلایل و اقدامها است که تضاد، ناآگاهی یا ترس از آن کم و یا از بین میرود.
رهبران با استفاده از مهارت خود در برخورد با کادر انسانی بهترین اقدامها را انجام میدهند تا در خصوص تغییرات یک تعهد و حمایت به وجود آورند و بتوانند بهترین تأثیر و فرهنگ سازمانی پویایی را در جهت کمک به تحقق اهداف و رسالتهای سازمانی داشته باشند.
ضرورت تحول سازمانی
شرط لازم برای ایجاد تحول یک سازمان و یا اجتماع، شناسایی ضرورت احساس نیاز به تحول است به طور معمول به دو علت ضرورت تحول نادیده گرفته میشود.
1-نپذیرفتن این امر که تحول و دگرگونی برای بقای سازمانی امری حیاتی است.
2- نپذیرفتن این امر که با تغییرات در سیاست اقتصادی دولت، رفتار و خواستههای ارباب رجوعان تغییر مییابد و این امر از نتیجه و لزوم هماهنگی با محیط خارج و داخل سازمانی ناشی میشود.
نتیجه گیری:
مدیران و رهبران باید برای تغییرات و تحول در سازمان برنامه ریزی نمایند و با همه ذینفعان تبادل نظر کنند و امور مربوط به خود را مورد بررسی قرار دهند.
در غیر این صورت نیروهای بازدارنده بر نیروهای وادار نده تأثیر میگذارند و تغییرات با شکست مواجه میشود. تحول در انسانها مشکلتر ین تغییری است که میتوان بو جود آ و رد. مدیران و رهبران همواره در این زمینه حساسیت دارند برای تغییر دادن برنامه ریزی و اجرا باید با در نظر گرفتن عوامل بیرونی و درونی همراه باشد.
برای کسی که مایل به تغییر و تحول در هر بعدی از سازمان است صبر و انعطاف زیادی لازم است. تحول امری تدریجی و زمان بر است که طی فرایند علمی خاص همچون، ذوب شدن باورهای غلط و فراگیری ارزشهای نوین و طراحی و استقرار نظام جدید و مهندسی مدیریت رخ میدهد.
منبع: