کتاب بلندیهای بادگیر
بلندیهای بادگیر (به انگلیسی: Wuthering Height)
رمانی است نوشتهٔ امیلی برونته، شاعر و نویسندهٔ انگلیسی که بارها توسط مترجمهای مختلف از جمله مهدی سجودی مقدم، رضا رضایی، نوشین ابراهیمی و جهانپور ملکی به زبان فارسی ترجمه و منتشر شدهاست.
وادِرینگ هایتس در این داستان نام عمارت خانوادگی ارنشاو است و به معنی خانهای است که روی تپه و در معرض باد ساخته شدهاست.
این کتاب در سال ۱۸۴۷ منتشر شد. واژه Wuthering از کلمهای اسکاتلندی گرفته شدهاست و به توفانی که اطراف خانه اصلی داستان وجود دارد اشاره میکند و نمادی از فضای پرسروصدای داستان است.
بلندیهای بادگیر تنها رمان امیلی برونته است. ویژگی متمایزکننده این رمان در زمان انتشارش لحن شاعرانه و دراماتیک بیان آن، عدم توضیح از نویسنده و ساختار غیرمعمولش بود
این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکلدار میان هیث کلیف و کترین ارنشاو است و اینکه این عشق نافرجام چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی میکشاند. هیث کلیف کولیزادهای است که موفق به ازدواج با کتی نمیشود و پس از مرگ کتی به انتقامگیری روی میآورد
داستان رمان از زبان خدمتکار امارت برای مسافری به نام لاک وود تعریف شدهاست و او آن را به اول شخص روایت میکند.
در فیلم سینمایی که با نام بلندیهای بادگیر سال ۲۰۰۹ با بازی تام هاردی در نقش هیث کلیف ساخته شد، روایت داستان اینگونه است:
پس از مرگ کتی، هیث کلیف که درگیریهای روحی شدیدی دارد و برای انتقامگیری از کتی و همسرش و از روی لجاجت، با خواهر همسر کتی رابطه برقرار کرده بود از وی فرزند پسری نیز صاحب میشود.
چندسال بعد کلیف که همچنان از فشارهای روحی رنج میبرد و نتوانسته از زیر بار عشق به کتی رهایی یابد ،تصمیم میگیرد کاترین را که دختری بهجامانده از کتی و همسرش است، با پسر خود وصلت دهد. این کار را هم میکند ،ولی سرنوشت تلخ کلیف اینبار گریبان پسرش را گرفته و پسرش مدتی بعد از ازدواج با دختر کتی به دلیل بیماری فوت میشود و..
در نهایت هیث کلیف با خودکشی به زندگی خود پایان میدهد
درباره نویسنده : امیلی جین برونته داستان نویس و شاعر بریتانیای است. رمان بلندیهای بادگیر او اثر بسیار معروفی است. کتاب بلندی های بادگیر در سال ۱۸۴۷ منتشر شد، اما آن زمان با استقبال فوری خوانندگان روبهرو نشد. یک سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۸، امیلی برونته بر اثر بیماری سل از دنیا رفت.
مترجم کتاب در مقدمه خود مینویسد:
امیلی برونته نویسنده رئالیستی است که کتاب بلندی های بادگیر را به زبان ساده روزگار خود نوشته است، اما رگههای رمانتیسم و سنت داستاننویسی گوتیک و فضاهای خیالی و حتی جادویی در کارش نمایان است، به طوری که بعضی از نقادان این اثر را «گوتیک» هم خواندهاند. به هر حال، این رمان درباره عشقی است قدرتمندتر از مرگ، و شور و سودایی خارقالعاده، بیهمتا و مرموز که گذشت زمان از جاذبهاش نمیکاهد. کتاب بلندی های بادگیر اثری است ناآرام به قلم نابغهای آرام که شارلوت برونته دربارهاش گفته است: «نیرومندتر از مردان، سادهتر از کودکان، بیهمتا در میان همتایان.»
پشت جلد کتاب بلندی های بادگیر آمده است:
کتاب بلندی های بادگیر روایت عشق است و انتقام، با شخصیتهایی که آمیزه لطافت و خشونتاند، مهر و کین، امید و بیم،… در مکانی که آن هم آمیزهای است از گرما و سرما، روشنایی و تاریکی، تابستان طراوتبخش و زمستان اندوهبار. آیا خفتههای این خاکِ آرام خوابزدههایی بیقرارند؟
امیلی برونته با همین داستان شورانگیز به بلندی های ادبیات صعود کرده است
http://radiofarhang.ir/ChannelNewsDetails/?m=060001&n=351711 منبع:
بلندی های بادگیر در ایران
ایران از دیر باز مهد کتاب خوانی و رمان خوانی بوده است. شاید برای بسیاری از ما که به طور مستقیم با مخاطبین ادبیات و کتاب در تیم مطالعاتی تیموری روبرو هستیم ، عجیب باشد که چرا ایرانی ها با این حجم از عشق و علاقه به ادبیات و با این حجم از احساس ، به این میزان سرانه ی مطالعه ی شان پایین است ؟ اما باید گفت که ایران زمین از دیرباز همیشه یک قشر از کتاب خوان ها به نام رمان خوان های حرفه ای را در خود داشته است که بهترین رمان های دنیا را شناخته و آن ها را مطالعه کرده اند و همین امر باعث شده است که مسئولیتی بر روی دوش مترجمین و ادیبان ما قرار بگیرد تا که برای همان دسته ی قلیل رمان خوان های حرفه ای کتاب های درجه یک دنیا را ترجمه کنند و یا اینکه یک ترجمه ی بسیار عالی از کتاب هایطراز اول دنیا ارائه بدهند. بلندی های بادگیر ، تنها اثر امیلی برونته است که نه تنها در جهان بلکه در ایران نیز چون بمب ترکید و ادبیات را محو شگفتی خود کرد.
در ایران از سالیان قدیم ، ترجمه های بسیاری از این کتاب شده است ، اما به جرئت می توان گفت که از بین ترجمه های موجود در بازار ترجمه ی آقای رضا رضایی نمونه ی یک ترجمه ی حرفه ای و ادیبانه از این داستان است که می توان با خیال راحت آن را مطالعه کرد و از کتاب لذت برد. در مقابل نیز خانم نوشین ابراهیمی ، بانوی مترجم و ادیب ایران زمین نیز یک ترجمه از این کتاب دارند که آن نیز بسیار لطیف و سهل خوان صورت گرفته است و چاپ با کیفیتی را هم به خود دیده است. اما با این اوصاف می توان گفت که به هر کدام از این دو ترجمه که دسترسی داشتید ، می توانید آن را بدون هیچ شبهه ای بخوانید و لذت ببرید. امیدواریم که روزی در ایران ، مترجمین عزیز ما از این حق بهره مند بشوند که ترجمه هایشان را در سایه ی قانون کپی رایت به ثمر برسانند تا که این حجم از زحماتشان نادیده گرفته نشود.
منبع: https://mohamadrezateimouri.com/wuthering-height/
تحلیل كتاب:
امیلی برونته نویسنده رئالیستی است که «بلندیهای بادگیر» را به زبان ساده روزگار خود نوشته است، اما رگههای رمانتیسم و سنت داستاننویسی گوتیک و فضاهای خیالی و حتی جادویی در کارش نمایان است. به طوری که بعضی از نقادان این اثر را «گوتیک» هم خواندهاند. به هر حال این رمان درباره عشقی ست قدرتمندتر از مرگ، و شور و سودایی خارقالعاده، بیهمتا و مرموز که گذشت زمان از جاذبهاش نمیکاهد. نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی، مسائل مذهبی و عشق غیراخلاقی از خط قرمزهای انگلستان آن زمان بود که امیلی به راحتی در کتابش از آن سخن میگفت. ظلم و وحشت جاری در داستان نیز نارضایتی بسیاری را برانگیخته بود. راوی كتاب بلندیهای بادگیر، زنیست که ماجراهای عجیب و شورانگیزی از عشق در دو خانواده را شرح میدهد.
همچون امیلی، همه کودکان این کتاب در بدو تولد یا خردسالی مادر خود را از دست میدهند. همانند امیلی و خواهرانش، کیتی و هیثکلیف نیز اوقات خود را در طبیعت وحشی اطراف دهکده سپری میکنند و هیچ دوستی ندارند. برادر کیتی، هیندلی که با حمایت خانواده برای ادامه تحصیلاتش از دهکده خارج شده، بیخبر ازدواج میکند و بعد از مرگ همسرش به هنگام تولد تنها پسرش، به قمار و الکل رو میآورد، انعکاسی از پاتریک برادر امیلی در داستان است. جوزف، خدمتکار مذهبی و متعصب خانواده ارنشاو نیز نمودی از پدر مذهبی و سختگیر نویسنده در داستان است.
كتاب بلندیهای بادگیر گرچه در نگاه اول داستانی عاشقانه است ولی به مرور رفتارهای خشن و تاثیرات آنها بر رفتار آدمی را به تصویر كشیده است.
یكی از زیباترین جملات كتاب:
“حالت یک سگ ولگرد را نداشته باش که هر لگدی که میخورد، حقش است و از تمام دنیا به اندازه کسی که لگدش میزند، متنفر است!”
شخصیتی به نام هیتکلیف تماماً در حال انتقام است. اما روشن است که این موضوع اصلی داستان نیست و دلیلی كه باعث این همه نفرت و رنج و عذاب میشود را باید یافت. خواننده در تمام رمان شاهد رفتار خشن و ستمگرانه هیتکلیف است نسبت به هر کسی که در اطرافش قرار میگیرد. او هیچ کس را دوست ندارد، برای هیچ کس احترامی قائل نیست و دائماً همه را رنج میدهد، اما چرا؟
چون هیتکلیف از همان کودکی با رفتار خشن و تحقیرآمیز آقازاده ها مواجه بوده و همین نفرت و کینه را در دلش جای میدهد. باز هم خواننده نمیتواند این همه نفرت و رفتار خشونتبار را بپذیرد؛ جز یک عامل مهم که آن هم «عشق» است. هیتکلیف دیوانهوار عاشق کاترین است. هر چند کاترین در مواقعی با او نامهربان است و عاقبت هم همسر او نمیشود، اما عشق کاترین و نرسیدن به او باعث جنون هیتکلیف و قربانی کردن تمام افراد خانواده میشود. درحقیقت این رمان، قدرت عظیم عشق و تبعات غیرقابل باور آن را به زیبایی ترسیم کرده است