
خودشناسی در اسلام
خودشناسي در اسلام به معني اين است كه انسان مقام واقعي خويش را درك كند، بداند كه در معرفت ميتواند بر فرشتگان پيشي بگيرد.
بداند كه او آزاد و مختار و مسؤول خويشتن و مسؤول افراد ديگر و مسؤول آباد كردن جهان و بهتر كردن جهان است،امانتدار الهي است، برحسب تصادف، برتري نيافته است تا استبداد بورزد و همه چيز را براي شخص خود تصاحب كند و مسؤوليت و تكليفي براي خويشتن قائل نباشد.
چرا خود را بشناسيم؟
چه آثارى بر خودشناسى مترتب است كه آن را مطلوب مىسازد. خودشناسى براى چيست؟ به چه انگيزهاى بايد خودشناسى كرد؟ براى خودشناسى آثار مختلفى بيان شده است و انگيزههاى گوناگونى خودشناسى را اقتضاء مىكند. يكى از عواملى كه خودشناسى را موجه مىسازد، متعلق اين شناخت است.
«خود» به عنوان چيزى كه در «خودشناسى» شناخته مىشود، محبوبترين چيز در نزد ماست. هر كس كه به خود علاقه دارد و علاقه به شناخت محبوب خويش است و «خود» محبوب همه انسانهاست، چرا كه هر انسانى خود را دوست دارد و طبيعى است كه خودشناسى امرى مطلوب باشد.
محبت انسان به خود موجب مىشود انسان در انديشه برآوردن مصالح خويش باشد و بكوشد مفاسد و امور زيان آور را از خود دور سازد.
به عبارت ديگر حفاظت از خويش در برابر خطرات و تأمين نيازهاى خود به اقتضاى محبت به خود امرى طبيعى است. از سوى ديگر حفاظت از هر چيز و تأمين نيازها و مصالح هر چيز مستلزم شناخت آن چيز است. هرگاه چيزى را نشناسيم، نيازهاى آن و امور زيان آور به آن را نمىتوانيم بشناسيم.
محبت به خود فقط با حفظ و نگهدارى «خود» ارضاء نمىشود. انسان خود را در بهترين و كاملترين شكل مىخواهد؛ يعنى دوست دارد هر كمالى را در خود تحقق بخشد و هرگاه كمالى از كمالات ممكن براى خود را در خود نامحقق يابد، از وضع موجود خود ناراضى مىشود و در صدد تكميل وجود خويش برمىآيد.
كمال خواهىِ پايانناپذير انسان، در عين احساس فقر و نيازمندى است. پس انسان بر خود لازم مىبيند كه كمال ممكن براى خويش را بشناسد تا بتواند در جهت كمال خود گام بردارد و كمالاتى نايافتنى را طلب نكند و به چيزى كمتر از آنچه براى او ممكن است رضا ندهد. شناخت كمال نهايىِ خود فرع شناخت خود است.
براى رسيدن به كمال، علاوه بر شناخت مقصد بايد مسير، مركب و سرعت را هم شناخت. شناخت مسير، مركب و سرعت متناسب با هر موجود بر شناخت آن موجود متوقف است.
اگر توانايي ها و ظرفيت هاى خود را بشناسيم، ممكن است گام در مسير سنگلاخ و دشوارى بگذاريم و يا با سرعتى بيش از توان خود حركت كنيم و يا از ابزارها و نيروهايى كمك بگيريم كه تناسبى با وضعيت ما و مقصد ما نداشته باشد.
خودشناسى و شناخت كمال و زيبايي ها و جذابيت هاى مقصد نهايى انسان، انگيزه استكمال را در او تقويت مىكند. اين نكته را مىتوان يكى از انگيزههاى توصيه به خودشناسى از سوى كسانى كه خودشناسى كردهاند دانست.
ائمه معصومين علیهم السلام كه انسان و غايت وجودى او را مىشناسد و نيز مىدانند هر فردى با شناخت خود و غايت هستى خود بيش از پيش خواستار سلوك به سوى كمال خواهد شد، انسانها را به خودشناسى ترغيب مىكنند تا آنان را شيفته حركت كمالى سازند.
خودشناسى به خداشناسى مىانجامد و خداشناسى در واقع اصلىترين مقدمه كمال و بلكه خود كمال انسان است. پس خودشناسى براى كمال انسان امرى ضرورى و غيرقابل چشم پوشى است.
همچنين خودشناسى مقدمه ضرورى هر شناختى است؛ يعنى هيچ شناختى براى انسان حاصل نمىشود مگر آن كه خود را بشناسيم. پس اگر خواستار شناخت حقايق هستى هستيم بايد نخست خود را بشناسيم.
خودشناسي، نيازي به دليل عقلي و نقلي ندارد
براي موجودي كه به صورت فطري خود را دوست دارد، كاملا طبيعي است كه به خود بپردازد و درصدد شناختن كمالات خويش و رسيدن به آنها باشد. از اين رو خودشناسي، نيازي به دليلهاي پيچيده عقلي و نقلي ندارد.
غفلت از اين حقيقت و سرگرم شدن به چيزهايي كه در كمال و سعادت آدمي موثر نيست، امري غير طبيعي و انحرافآميز است كه بايد علتش را جستجو كرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت، همةتلاش هاي انساني براي تامين لذايذ و خوشي هاي وي انجام ميگيرد.
پس خود شناسي انسان و كمالاتي كه ممكن است در مسير او قرار بگيرد، بر همة مسائل مقدم است. تا آنجايي كه بدون شناخت حقيقت انسان و ارزش واقعي او، ديگر بحث ها بيهوده و بي پايه است.
اهميت خودشناسي از ديدگاه قرآن و روايات:
قرآن فراموش كردن خود را نتيجة فراموش كردن خدا بر ميشمارد و ميفرمايد: «و لا تكونوا كالذين نسوالله فانساهم انفسهم» مانند كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند، پس خدا هم خودشان را از يادشان برد.
قرآن درتلاش است كه انسان «خود» را كشف كند. اين «خود»، «خودِ» شناسنامه اي نيست كه اسمت چيست؟ اسم پدرت چيست و در چه سالي متولد شده اي؟ تابع چه كشوري هستي؟
آن «خود» همان چيزي است كه «روح الهي» ناميده مي شود و با شناختن آن «خود» است كه (انسان) احساس شرافت و كرامت مي كند و خويشتن را از تن دادن به پستيها برتر ميشمارد.
(شناسايي توانايي ها و صفات مثبت خود و تلاش براي شكوفا كردن آنها براي حذف صفات بد و منفي و رسيدن به كمال) امير المومنين ـ عليه السّلام ـ نيز ميفرمايد: «در شگفتم از كسي كه خود را نميشناسد، چگونه ميتواند پروردگارش را بشناسد.»
اسلام بر خلاف ساير اديان به خود شناسی اهميت بسيار زيادي داده و وي را به شناخت سفارش كردهاست تا بتواند راه صحيح سعادت را انتخاب كند.
راه ها و روش هاي خود شناسي:
به نظر اسلام خود حقيقي انسان روح خداوندي است كه در بدن به امانت گذاشته شدهاست. اين روح منشاء خداوندي دارد و در قرآن كريم آمدهاست: «فاذا سويته نفخت فيه من روحي»(پس وقتي آنرا درست كرديم از روح خود در آن دميديم.) حال اين سوال مطرح ميشود كه روش شناخت اين خود حقيقي، چگونه است؟
آيا براي شناخت آن به علوم تجربي بايد مراجعه كنيم يا به علوم ديني؟ موضوع علوم تجربي مسائل مادي و طبيعي است، اما روح غير مادي و غير جسماني است، پس با علوم تجربي نميتوان خود حقيقي را شناخت، نهايتاً به اين نتيجه ميرسيم كه تنها از طريق معارف الهي ميتوان خود را شناخت.
به اعتقاد علماي ديني تنها در مكتب انبياء و پيامبران است كه انسان خود را به نيكي و درستي ميتواند بشناسد. عارفان نيز معتقدند كه ميتوان از طريق انجام كارهاي شايسته و پرهيز از كارهاي زشت، آنچنانكه در مكتب انبياء آمدهاست، به شناخت خود دست يافت.
عارفان خودشناسي را مهمترين و اصليترين وظيفه و رسالت تك تك، انسانها ميدانند. آنها معتقدند اگر انسان خود را آنچنانكه بايسته و شايسته است نشناسد، نميتواند «خداي» خود را نيز بشناسد و كسي كه خداي قادر متعال را نشناخت، نميتواند اين ادعا را داشته باشد كه به رسالت و وظيفة انساني خود عمل كردهاست.
*تلاش براي پي بردن و اعتراف به نقص هاي خود:
يكي از عوامل خودشناسي آشنايي با نقصهاي خود است، ترس و وحشت از اعتراف به نقايص خود باعث مي شود انسان بر واقعيت دروني خود پرده افكنده و نسبت به رفع آن نكوشد. اما با تلاش و صداقت مي توان به نقص هاي دروني آگاهي يافت و نسبت به رفع آنها كمر همت بست.
اميد به خودسازي و مداومت بر آن: اگر فردي از روي علاقه و ايمان به دنبال شناخت ضعف هاي خويش باشد، با نقص هاي روحي و اخلاقي خود آشنا مي شود.
اما گاه بعد از شروع به خود سازي از آنجا كه احساس موفقيت كامل نمي كند، احساس شكست و ياس كرده آنرا رها مي كند، اما با اميد به نتيجة موفقيت آميز بر تلاش خود ميافزايد و با تداوم بر رفع نقايص ميكوشد.
گاه شخصي كه گام در راه خودشناسي گذاردهاست پس از مدت زمان اندكي ممكن است دچار غرور شود و احساس كند كه به كمال لازم رسيده است، اين غرور كه به صورت فخرفروشي بر ديگران بروز مي كند، يكي از موانع خودشناسي است.
شخص، لازم است غرور بي جايي را كه بدان دچار شده كنار گذاشته و با حقايق آنچنان كه هست روبرو شود. بدين صورت مي تواند يكي از حجاب هاي رودرروي خود را بردارد و به شناخت خويش به صورت درست دست يافته و آنگاه به خود سازي بپردازد.
نكته: براي رسيدن به خواسته خود از توصيههاي زير كمك بگيريد.
- در انتخاب دوست دقت به خرج دهيد.
- از مطالعة كتب اخلاقي و زندگي بزرگاني مثل شيخ رجبعلي خياط (كتاب كيمياي محبت) ، شنيدن سخنراني هاي اخلاقي مثل برنامه هاي راديو معارف، دريغ نورزيد.
- بعد از هر نماز مدتي در سجاده بنشينيد و نسبت به اعمال خود تفكر و تامل كنيد.
- در برنامة خودسازي كه پس از خودشناسي است، فردا فردا نكنيد. آري از همين حالا شروع كنيد و آهسته و پيوسته حركت كنيد.
منبع:
http://wiki.ahlolbait.com/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C